در شماره قبلي، برنامه حفظ قرآن بهعلت اينكه نشريه اختصاص به مقالات بانوان داشت، قطع گرديد. اميدوارم فرصت پيش آمده صرف تكرار سوره هاي حفظ شده قبلي شده باشد.
براي اين مرحله، حفظ سورههاي: فتح، حجرات، ق، ذاريات، طور، نجم و قمر تعيين شده است.
هفته اول: از آيه1 تا آيه 25 سوره فتح حفظ شود. قابل تذكر است كه آيات اين سوره طولاني است، مخصوصاً بعضي از آنها مثل آيات 11 و 25 و 29، فلذا اگر حفظ 5 آيه در بعضي از روزها به راحتي مقدور نشد، ميتوان بخشي از آن را به روز دوم منتقل كرد.
هفته دوم: چهار آيه آخر سوره فتح و سوره حجرات حفظ شود.
هفته سوم: سوره ق. در اين هفته بعضي از روزها دو واحد از آيات سوره ق؛ يعني 10 آيه حفظ شود، ?مثل روز اول?. آيات اين سوره كوتاهتر است و حفظ آنها آسانتر.
هفته چهارم: سوره ذاريات. در اين هفته هر روز 10 آيه حفظ شود، يعني دو تا 5 آيه حفظ شود.
هفته پنجم: سوره طور حفظ شود، هر روز 10 آيه، و در دو روز آخر هفته ميتوان به تكميل برنامه روزهاي قبل و احياناً قسمتهاي عقب مانده و تكرار آيات حفظ شده روزها و هفتههاي قبلي پرداخت.
هفته ششم: سوره نجم كه داراي 62آيه است، هر روز 10 آيه حفظ شود و روز آخر 12 آيه باقي مانده به برنامه حفظ اضافه شود.
قابل تذكر است كه اين سوره از سور عزائم است وآيه آخر آن داراي سجده واجب ميباشد و لازم است احكام اين نوع سورهها در وقت اشتغال به حفظ آن در نظر گرفته شود و ما در برنامه حفظ سوره علق و سوره الم سجده به بعضي از احكام اين سورهها اشاره كرديم.
هفته هفتم: سوره قمر كه داراي 55 آيه است و لازم است هر روز 10 آيه از آن حفظ شود و روز آخر با حفظ 5 آيه باقي مانده، برنامه حفظ اين مرحله پايان ميپذيرد.
كساني كه برنامه حفظ فوق العاده را در مراحل قبلي به كار بستهاند، در مرحله قبلي15جزء دوم قرآن را تقريباً به پايان رساندهاند و در برنامه تعيين شده در اين شماره به سوره ذاريات ميرسند ـ و از آن سوره به بعد را قبلا در برنامه فوق العاده حفظ كردهاند ـ يعني چهار سوره ذاريات، طور، نجم و قمر از سورههاي اين مرحله قبلاً در برنامه حفظ آنها قرار داشته است.
از اين مرحله به بعد برنامه حفظ آنها تا مدتي ـ تقريباً در دو مرحله ـ از بقيه جدا ميشود. آن عده لازم است در اين مرحله تا هفته سوم مطابق برنامه عادي كار كنند و از هفته چهارم بصورتي كه ذيلا تعيين ميشود؛ و بعد از دو مرحله، مجدداً برنامه عادي را مثل بقيه افراد و برنامه فوق العاده را مطابق سورههاي تعيين شده انجام دهند.
هفته چهارم: از اول سوره«يونس» يعني سوره دهم قرآن مجيد، تا آيه 30حفظ شود(روزي 5 آيه)
هفته پنجم از آيه 31 تا آيه 60 حفظ شود.
هفته ششم ازآيه 61 تا آيه 90 حفظ شود.
هفته هفتم از آيه 91 تا آخر سوره حفظ شود.
تكرار سورههاي قبلي لازم است مطا بق توضيحي كه در شماره 41 نشريه داده شده، ادامه يابد، يعني حداقل هر هفته تقريباً دو جزء از سورههائي كه مدت زيادي از حفظ آنها گذشته، تكرار شود، اما سورههائي كه در چند مرحله اخير در برنامه حفظ قرآن گرفتهاند و مدت زيادي از حفظ آنها نگذشتهاست، در دفعات بيشتري مورد تكرار قرار گيرد.
در شماره قبلي به اولين بخش از وحي خداوند به حضرت موسي(ع) درجهت كشف معاني لحاظ در روابط بين آيات اشارهاي شد. و گفته شد كه اين موضوع در سورههاي مختلف مثل سورههاي طه، نمل و قصص بهصورت متفاوت با يكديگر ذكر شده است. همچنين گفته شد كه اين تفاوت به موقعيت سورهها و موضوعات اساسي آنها مربوط ميشود. ووعده داديم كه در اين شماره جهات ديگري از اين تفاوت موضوعات وآيات مربوط به آنها اشاره اي شود و در اين شماره به توضيح جهت ديگري از اين تفاوتها ميپردازيم:
در سوره طه آيه 14 ميفرمايد:
«انّني انا اللّه لا اله الّا انا فاعبدني و اقم الصلوة لذكري» در اين آيه دستور اقامه نماز به حضرت موسي(ع) شده و حكمت آن نيز ذكر پروردگار عالميان عنوان شدهاست، يعني نماز را جهت ذكر(ياد) من به پادار!
در سورههاي ديگر كه اين قسمت از داستان حضرت موسي(ع) ذكر شدهاست، از اين مطلب يعني ذكر «اللّه» بحثي به ميان نيامده و اين مطلب اختصاص به همين سوره دارد. پس بايد موضوع «ذكر اللّه» موقعيت خاصي داشته باشد.
از توجه به آيات ديگر اين سوره و بررسي آنها همين مطلب ظاهر ميشود و روشن مي گردد كه يكي ازموضوعات اصلي و محوري اين سوره، «ذكراللّه» است و موضوع ذكر به طور مطلق مورد نظر خاص اين سوره ميباشد. آيات مشتمل بر موضوع ذكر به طور مطلق و موضوع خاص «ذكر اللّه» را در زير ميآوريم:
1. «انني انا اللّه لا اله الّا انا فاعبدني و اقم الصلاة لذكري». آيه 14 (آيه مورد بحث)
2. «ما انزلنا عليك القرآن لتشقي .الّا تذكره لمن يخشي»، آيات 2و3
3. «كي نسبّحك كثيراً .و نذكرك كثيراً» آيات 33و34
4. «اذهب انت و اخوك بآياتي و لا تنيا في ذكري» سورهي يوسف،آيهي 43
5. «كذلك نقص عليك من انباء ما قد سبق و قدآتيناك من لدنا ذكراً» (طه/99)
6. «و كذلك انزلناه قرآناً عربياً و صرفنا فيه من الوعيد لعلهم يتقون او يحدث لهم ذكراً» (طه/ 113)
7. « و من اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكاً و نحشره يوم القيامة اعمي» (طه/ 124)
قابل توجه است كه در سرتاسر قرآن مجيد فقط 6 بار كلمه«ذكري» بكار رفته است كه 3مورد از آنها فقط درسوره طه قرار دارد و 3 مورد ديگر در سورههاي ديگر.
حال با توجه به آنچه گفته شده ـ چه در اين شماره نشريه و چه شمارههاي قبلي نشريه ـ روشن ميشود كه در سورههاي قرآن روابط خاصي بينآيات يك سوره و موضوعات آنها و آيات يك سوره با آيات سورههايي كه بين آنها موضوعات مشترك وجود دارد، برقرار ميباشد و از توجه به اين روابط معاني فني بسيار دقيق و بسيار متعالي كشف خواهد شد.
البته نحوهي كشف اين معاني و انو اع آنها احتياج به مقالات و كتابهاي مستقلي دارد و ما در كتاب«حجابهاي معاني قرآن» جلد دوم از سلسله مباحث قرآن شناسي مباحث دقيقي در اين زمينه آورديم و به طور كلي هفت نوع ارتباط بين آيات قرآن در آن كتاب مورد بررسي قرار گرفته و مثالهائي ازآيات ذكر شده است و كار برد اين نوع روابط، بين آيات مورد بحث قرار گرفته است.
يكي از كاربردهاي روابط بين آيات، روشن شدن معاني حقيقي كلمات بكار رفته در آيات قرآن ميباشد و اين موضوع نقش اساسي در تفسير آيات قرآن و كشف معاني بكار رفته در آنها دارد.
به عنوان مثال: در سوره «بينه» آيه سوم ميفرمايد:
«فيها كتب قيمه» يعني در آنها كتابهائي با اوصاف معين(قيم) وجود دارد. ضمير «ها» در«فيها» به كلمه «صحف» در آيه قبلي برميگردد يعني در آيه دوم، كه مي فرمايد:
«رسول من اللّه يتلوا صحفاً مطهرة» يعني در صحيفههاي مطهره كه مراد آيات قرآن ميباشد، كتابهاي قيم وجود دارد. قابل توجه است كه در آيه دوم خود آيات قرآن را صحيفه مطهر خوانده است و در آيه سوم ميفرمايد: در آن صحيفههاي مطهّره يعني آيات قرآن، كتابهاي قيم وجود دارد.
طبعاً از توجه به اين دو آيه و ارتباط آنها به يكديگر روشن ميشود كه مراد از كتاب در آيه سوم، كتاب به معني عرفي نميباشد، چون طبعاً چنين كتابي به اين معني داخل آيات قرآن وجود نخواهد داشت، پس كتاب در قرآن مجيد معناي ديگري دارد و يا اينكه كلمه كتاب در قرآن معناي گستردهاي را دارد و آن معناي اصلي، شامل معناي عرفي اين كلمه هم ميشود و كتاب به معناي عرفي، يكي از مصاديق آن معناي اصلي ميباشد.
با اين توضيح روشن ميشود كه «كتابت» هم در قرآن نمي تواند صرفاً به معني عرفي يعني نوشتن باشد و بلكه نوشتن به معناي عرفي يكي از معاني كتابت خواهد بود. به عنوان مثال درآيه «…كتب ربكم علي نفسه الرحمة…» (انعام/54) «كتب» به معني «نوشت» نيست، بلكه بايد به اين صورت معني شود كه:
«پروردگارتان رحمت را بر خود حتمي و قطعي فرمود…يعني رحمت از صفات خداوند است و صفات او هرگز از ذات مقدسش جدا شدني نيست و رحمت او هرگز از بندگانش قطع نميشود ـ از ناحيه او ـ و بندگان مي توانند در موقعيتي خود را قرار دهند كه به طور دائم مشمول رحمت او قرار بگيرند و القاء رحمت به بندگان از سنتهاي خداوند است و سنتهاي او تغيير پذير و تبديل پذير نميباشد.»
دانستن اين موضوع و توجه كامل به آن ميتواند منشأ تأثيرات پربركتي در زندگي انسانها شود، در صورتي كه اگر معناي آيه بصورت عرفي مورد نظر قرار گيرد، يعني كتابت به معناي متداول تلقي شود، آن تأثير مذكور را در روح انسان نخواهد داشت.
مثال ديگر: خداوند در آيهاي از قرآن ميفرمايد:
«كتب اللّه لا غلبنّ انا و رسلي ان اللّه قوي عزيز» (مجادله/21)
در اين آيه هم كتابت به معناي عرفي نيست و بلكه به معناي ياد شده در مثال قبلي است و آن اينكه خداوند اعلام ميكند در عالم آفرينش نظامي برقرار است و آن نظام اقتضاء ميكند كه اراده خداوند بر همه ارادهها از جمله اراده مشركان غلبه كند و در اين مسير رسولان او هم بر مشركان غلبه خواهند كرد و دين توحيدي مغلوب افكار و اراده مشركان و كافران نخواهد شد. اگر در بعضي از زمانها و بعضي از جوامع بشري ، كفار ظلمي بر مؤمنان مي كنند و آنها را تحت سلطه خود ميگيرند ، اين وضعيت از ناحيه نشناختن سنتهاي خداوند و عدم بهرهبرداري ازآنها است، و الا اگر مؤمنان بطور حقيقي به وظايف عبادي خود عمل كنند و خود را در مسير جريان اين سنت خداوند كه در اين آيه ذكر شده، قرار دهند، بر آنها غلبه خواهند كرد.